مباحث عمده و مهمی که در استراتژی و معماری برند مورد توجه قرار می گیرند عبارتند از:
• محصولات جدید را چگونه معرفی می کنیم؟
• آیا باید با نام توصیفی آنها را معرفی کنیم یا نام برند؟
• چه سطوحی از برند مورد توجه قرار گرفته و انتخاب می¬شود؟
• آیا باید تنها یک نام برند در شرکت وجود داشته باشد؟
• نام شرکت و نام گروه تا چه اندازه ملموس و شفاف سازی شده است؟
• آیا باید همه چیز را با این نام و عنوان معرفی کرد؟ یا اینکه باید با یک نقش آن را توصیف کرد؟
• بطور کلی آیا باید نام متفاوتی برای شرکت و برند تجاری وجود داشته باشد؟
در واقع معماری برند یک مسأله تکنیکی یا تاکتیکی نیست، بلکه باید آنرا مسأله ای استراتژیک دانست. انتخاب یک مورد منجر به شکل گیری تعهدی شده که تا چندین سال طول می کشد و به منبع حذف هزینه یا عدم بازدهی تبدیل می شود. مسأله مورد بحث ساختار گرافیکی و تصویری نیست، بلکه مسأله شکل گیری همزمان گردش مبادلات، رشد و توسعه و سرمایه واقعی برند، یک منبع مزیت رقابتی می باشد. رشد و توسعه برند همراه با افزایش تنوع و شرایط پیچیده بوده، بنابراین ریسک از بین رفتن انسجام اعتبار برند و کاهش یا تضعیف شدن سرمایه برند وجود دارد.
نوع و نقش برندها
بررسی نوع و نقش برندها را با ذکر چند مثال شروع می کنیم؛ اکنون بعنوان
مثال یک روال نوار چسب را مطابق شکل زیر در نظر بگیرید. قسمت بالای آن با
حروف بزرگ نام برند تجاری Scotch دیده می شود. در قسمت پایین و سمت راست 3M
دیده می شود ، یا برند شرکت . و زیر Scotch نام خود محصول دیده می شود :
MagicTMTape قابل تعویض، همانگوهه که مشاهده می کنید، سه سطح برند در اینجا
وجود دارد:
• برند شرکت 3M
• برند تجاری Scotch
• برند خط تولید MagicTMTape
جهت تمایل به خواندن ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک نمایید.
کلمات کلیدی:
به اعتقاد بسیاری از متخصصان؛ یک برند با از دست دادن محتوا و ارزشهای خود، رو به افول میرود.در ذیل و به اختصار به مواردی اشاره می کنیم که اغلب آنها نشانههایی هستند که با دیدن یکی یا چند نمونه از آنها باید احساس خطر جدی کرد:
1. محصول یا خدمات جدید شما شکست خورده است. اگر این ادامه یک الگوی جاری است و نه فقط یک مورد، پس شما ارتباطتان را با مخاطب از دست دادهاید، یا برای جلب توجه آنها ناموفق بودهاید یا جایگزین شدهاید.
2. مشتریان در حال رفتن هستند. شما مطلع نشدهاید یا اهمیتی ندادهاید.
3. حس قرار گرفتن در موقعیتی که برای جایگاه شما مناسب است را ندارید. ( در هر چیزی)
4. شما تنوع را به امید جذب کارهای بیشتر پیش میگیرید ولی هرچه انجام میدهید فقط هزینه در بر دارد.
5. شما داستانی ندارید.
نمیتوانید تنوع ایجاد کنید. شما فقط برای یک چیز با یک قیمت ایستادهاید. یا تنوع ایجاد نمودهاید ولی آنچه را که برای کسب تغییری معنادار لازم است انجام نمیدهید. بیش از حد فکر کردن راجع به یک مشکل سبب می شود تا شما اوقات سختی را سپری کنید و به جای دست به کار شدن و رسیدن به هدفتان، در پله اول درجا بزنید.
6. به توسعه ادامه میدهید، با این توقع که فروش در برخی موارد به ظرفیت مورد نظر برسد. ولی نمیرسد.
7. محصول شما ضعیف است – ولی در محل شما همه معتقدند که مشتری آن را نمیفهمد.
برای خواندن ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک نمایید.
#برند
هنگامی که صحبت از موفقیت یک کسب و کار کوچک در میان است در واقع انتخاب اسم یک شرکت اهمیت بسیاری پیدا می کند . یک نام صحیح شرکت، می تواند شرکت شما را به اوج ببرد و از طرفی یک نام اشتباه نیز می تواند شرکت را به قعر بکشاند . اسم شرکت باید انتقال دهنده تجربه ، ارزش ، وجه تمایز محصولات و خدمات باشد .
برخی از کارشناسان معتقدند که اسامی انتزاعی بهترین اسامی هستند، برخی دیگر اعتقاد دارند که اسامی خبری که به مشتریان می گویند که کسب و کار شما دقیقاً چیست بهترین اسامی هستند حال آنکه برخی دیگر به این باورند که اسامی ابداعی بیشتر در اذهان می مانند در حالی که برخی معتقدند که این اسامی سریعتر به فراموشی سپرده می شوند.
اما واقعیت این است که تمامی اسامی می توانند کار آمد باشند چنانچه که با یک استراترژی بازاریابی مناسب پشتیبانی شوند.
انتخاب یک نام تجاری خوب یک فرایند پیچیده است . انتخاب اسم شرکت جزء اولین مقرارت ثبت شرکت و در عین حال یکی از مهمترین مراحل تاسیس شرکت است. بسیاری از افراد قبل از ثبت شرکت خود برای رسیدن به اسم شرکت مطلوب، انرژی و زمان زیادی صرف می کنند اما گروهی دیگر به هر دلیل اسم شرکت را بدون در نظر گرفتن همه جوانب و با عجله انتخاب می کنند و به همین دلیل هم معمولا بعد از مدتی تصمیم به تغییر اسم شرکت می گیرند.
به هر حال در این تحقیق سعی گردیده است تا نکات کلیدی در انتخاب نام شرکت بیان گردد ... ادامه مطلب
نقطه آغازین برای تمامی برندها توسعه آگاهی برند است. آگاهی لازمه تمامی بازارهاست، ابتدا به این خاطر که ذهنیت ریسک خرید را کاهش می دهد و دوم اینکه در بسیاری از بازارهای با درگیری-پایین می تواند خرید را در پی داشته باشد. همچنین لازم است که مصرف کنندگان دریافت هایی را در خصوص کیفیت عملکرد برند توسعه دهند و این دریافت ها با گروه محصول و استانداردهای اعمال شده بواسطه رقابت مقید می گردند. این به درک عمومی پذیرش محصول مربوط می شود . این دو دریافت در کنار یکدیگر ریسک خرید مصرف کننده را کاهش می دهند و ما می توانیم بگوییم برندی که به سطح معقولی از هر دو عامل دست یابد به مرحله ۱ برند وارد شده است. داده های میلوارد براون نشان می دهند که برای بسیاری از برندها بخش قابل توجهی از مصرف کنندگان هرگز ارتباط خود را به ماورای این نقطه توسعه نمی دهند.
برای اینکه یک برند به مرحله ۲ برند وارد شود دوعامل مهم مورد نیاز است، درک تمایز و تناسب شخصی. برای اینکه یک برند بواقع از سوی مصرف کننده از سایر برندهای رقیب متمایز به نظر برسد، سه باور باید شکل بگیرد، اینکه برند با سایر برند ها فرق دارد (چه مثبت چه منفی)، اینکه این تفاوت منحصر به برند می باشد و اینکه مشخصا ارزش بهای بیشتر را داشته باشد. انبوه داده های یانگ و روبیکم اشاره می کنند که تمایز نه فقط در ساخت برند بلکه در موفقیت برند نقش اصلی را دارد و این نقش همچنان ادامه خواهد داشت چراکه کاهش تشخیص تمایز اغلب اولین نشانه ای است که یک برند بالغ و موفق دچار افت شده است. از این رو یکی از کلیدهای فهم مدیریت یک برند بالغ این است که از درک تمایز اطمینان یابد.ادامه مطلب