Brandtech

این وبلاگ در راستای با لا بردن دانش دوستان در زمینه برند و برند سازی فعالیت می نماید..

Brandtech

این وبلاگ در راستای با لا بردن دانش دوستان در زمینه برند و برند سازی فعالیت می نماید..

منظور از میم چیست؟

میم یک واحد بنیادی از نظرات، نمادها و یا کنش‌های فرهنگی است که از طریق بیان، رفتار، رسوم و سایر پدیده‌های قابل تقلید توان انتقال از یک ذهن به اذهان دیگران را داراست. این کلمه ریشه در لغت یونانی  μιμητισμός  به معنای "چیزی که تقلید شده" دارد. پیروان این نظریه میم را از آنرو که توان همانندسازی و پاسخ به فشارهای انتخابی را داراست، به عنوان معادل ژن در فرهنگ می‌شناسند. 
در سال ۱۹۷۶ ریچارد داوکینز درکتاب ژن خودخواه کلمه میم را به عنوان پایه‌ای برای توضیح گسترش افکار و عقاید و پدیده‌های فرهنگی بر پایه اصول تکاملی بکار برد. برخی ازنمونه‌هایی که وی در کتاب خویش بکار برده‌است شامل نغمه‌ها، باورها (بویژه باورهای مذهبی) و مد لباس می‌باشند. نظریه پردازان فرضیه میم بر این باورند که میم توسط انتخاب طبیعی (به شیوه‌ای شبیه به آنچه در تکامل زیست شناختی رخ می‌دهد) از طریق فرآیندهای تنوع، جهش، رقابت و وراثت که در موفقیت زاد و ولد یک موضوع نقش دارند، تکامل می‌یابد. گسترش میم از طریق رفتارهایی است که در میزبان خود ایجاد می‌کند. میم‌هایی که کمتر گسترش می‌یابند منقرض می‌شوند در حالی که برخی دیگر باقی مانده، گسترش یافته و جهش پیدا می‌کنند (در راه بهتر شدن یا بدتر شدن). فرضیه پردازان این نظریه می‌گویند که میم‌هایی که بهترین همانند سازی را انجام می‌دهند، حتی اگر برای رفاه میزبان خود مضر باشند، بیشترین گسترش را نشان خواهند داد. در دهه ۹۰ برای ارزیابی اصول و شرایط انتقال میم از نظر مدل تکاملی، زمینه مطالعاتی جدیدی به نام میمتیک بنیان نهاده شد. در مقایسه با ژنتیک که شواهد محکمی بر پایه کشف اثرات بیولوژیک DNA دارد، میمتیک فاقد هرگونه توضیحی در مورد یک وسیله انتقالی شناخته شده برای انتقال میم است.
1-1-  ریشه یابی
درسال ۱۹۷۶ ریچارد داوکینز درکتاب ژن خودخواه از این واژه به منظور تاکید بر شباهت آن به ژن بهره جست. داوکینز این کلمه را با کوتاه کردن mimeme که از کلمه یونانی mimema (به معنای"چیزی که تقلید شده" ابداع کرد. او اظهار می‌دارد که مایل به بکار بردن واژه‌ای تک بخشی بوده‌است که از نظر آوایی شبیه به واژه «ژن» باشد.

برای خواندن ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک نمایید.

میم چیست؟

عدم موفقیت برندهای ایرانی

  توسعه آگاهی از عمق مفهوم برند
نقطه آغازین برای تمامی برندها توسعه آگاهی برند است. آگاهی لازمه تمامی بازارهاست، ابتدا به این خاطر که ذهنیت ریسک خرید را کاهش می دهد و دوم اینکه در بسیاری از بازارهای با درگیری-پایین می تواند خرید را در پی داشته باشد. همچنین لازم است که مصرف کنندگان دریافت هایی را در خصوص کیفیت عملکرد برند توسعه دهند و این دریافت ها با گروه محصول و استانداردهای اعمال شده بواسطه رقابت مقید می گردند. این به درک عمومی پذیرش محصول مربوط می شود . این دو دریافت در کنار یکدیگر ریسک خرید مصرف کننده را کاهش می دهند و ما می توانیم بگوییم برندی که به سطح معقولی از هر دو عامل دست یابد به مرحله ۱ برند وارد شده است. داده های میلوارد براون نشان می دهند که برای بسیاری از برندها بخش قابل توجهی از مصرف کنندگان هرگز ارتباط خود را به ماورای  این نقطه توسعه نمی دهند.
برای اینکه یک برند به مرحله ۲ برند وارد شود دوعامل مهم مورد نیاز است، درک تمایز و تناسب شخصی. برای اینکه یک برند بواقع از سوی مصرف کننده از سایر برندهای رقیب متمایز به نظر برسد، سه باور باید شکل بگیرد، اینکه برند با سایر برند ها فرق دارد (چه مثبت چه منفی)، اینکه این تفاوت منحصر به برند می باشد و اینکه مشخصا ارزش بهای بیشتر را داشته باشد. انبوه داده های یانگ و روبیکم اشاره می کنند که تمایز نه فقط در ساخت برند بلکه در موفقیت برند نقش اصلی را دارد و این نقش همچنان ادامه خواهد داشت چراکه کاهش تشخیص تمایز اغلب اولین نشانه ای است که یک برند بالغ و موفق دچار افت شده است. از این رو یکی از کلیدهای فهم مدیریت یک برند بالغ این است که از درک تمایز اطمینان یابد.

 تناسب مصرف کننده با برند
تناسب به این معنی است که برند چیزی در خود دارد که برای مصرف کننده مناسب بوده یا با آن مرتبط می باشد. داده ها نشان می دهند که تناسب کلید نفوذ به خانه ها و اندازه فرانشیز بوده و لذا به بخش بازار یا بخش هایی که برند با آنها ارتباط دارد مرتبط می باشد. برندهای جدید و موفق بر روی نمودار رشد بیشتر تمایز را به نمایش می گذارند تا تناسب، و چنین می نمایند که مصرف کنندگان برند را در رقابت برجسته تر می یابند، از این رو هدف اولیه مورد توجه قرار گرفتن است. با این حال، این توجه باید در مرحله بعد به مزایایی تبدیل شود که با سبک ویژه مصرف کننده همخوانی داشته باشد. داده های یانگ و روبیکم نشان می دهند که تناسب، محصول طبیعی تمایز نیست: در ایالات متحده تقریبا هیچ ارتباطی بین این دو عامل وجود ندارد. برندهای پُر سود ممکن است اغلب تمایز بالایی کسب کنند اما از تناسب پایینی در بین عموم آدم ها و تناسب بالایی در بین بخش هایی خاص برخوردار باشند. به این ترتیب رسیدن به مرحله ۲ برند می تواند به معنی یک برند پایدار و سودآور باشد و این احتمال وجود دارد که اغلب برندها از این مرحله فراتر نروند.

برای کسب اطلاعات بیشتر با ما در تماس باشید.

تناسب بین فهم از برند و عدم موفقیت برندهای ایرانی

سرگذشت برند به چه معناست؟

جستارگشایی:
آنچنان که در تاریخ علم بازاریابی مضبوط است،دانش بازاریابی ، در دهه نخست سده بیستم میلادی،به عنوان یک دیسیپلین علمی از دامان علم اقتصاد،بروز و ظهور یافت.(Ref)
البته بی گمان هر نوزادی در سیر رشد خود تحولات بسیار می کند و دانش بازاریابی مستثنی از این امر نبود. وبستر Ref در  مقاله ماندگار خود به نام "نقش بازاریابی در سازمان" تحولات را در حوزه ی عملیاتی بازاریابی به خوبی نشان می دهد . هرگاه حوزه عملیاتی یک پدیده دچار تحول گردد،آکادمیسین ها با مطالعه شیوه ها ی جدید عملیاتی آن حوزه،ادبیات علمی مرتبط را توسعه داده و با کلاسه بندی دستاوردهای خود،مبنای علمی مربوطه را انتزاعی تجرید می کنند.
کنون با اهمیت یافتن نقش برندسازی در مدیریت بازار، به نظر می رسد که لازم است که تا مفهوم این پدیده و پویایی های علمی و عملی پیرامون آن را مورد بررسی و مداقه قرار دهیم.
رویکرد تحلیلی
در این نوشتار ، با رویکردی پدیدار شناختی به تبیین دگردیسی های مفهوم برند فرد مخاطب و مشتری و علل اهمیت یافتن این امر در مدیریت بازار که خود باعث بالارفتن قدرت و ارزش سهام شرکت های صاحب برند شده است،خواهیم پرداخت. در این راستا زاویه دید خریداران و مصرف کنندگان را به عنوان نقطه کانونی تحلیل قرار  خواهیم داد. این امر به آن معناست که از رفتار و راهبردهای سازمان و مدیران برند مغفول هستیم،بلکه بر عکس اعتقادمان چنین است که مدیران برند همیشه دیدگاه ها و حساسیت ها و تتلقی مخاطبان و مشتریان را درست تشخیص داده و متناظر و متناسب آن عمل کرده اند.و چنین برندهای ارزشمند را آفریده اند که نزد همان مخاطبان جایگاه (position) ارجمندی یافته اند.

برای خواندن ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک نمایید.

سرگذشت برند                

کلمات کلیدی: برند-برندسازی-دکتر شهریار شفیعی-مشاور برند-مشاور برندسازی

جایگاه سازی در برندسازی به چه معناست؟

پشتیبان هر برند اثربخش، استراتژی جایگاه آن است که برنامه ریزی ، بازاریابی و فروش را به حرکت وا می دارد در بازاری که به طور مستمر در حال تغییر است و مصرف کنندگان با محصولات یا پیام های گوناگون اشباع شده اند، جایگاه یابی تکامل می یابد تا فرصت های مناسب خلق نماید. جایگاه یابی از تغییرات جمعیت شناختی ، فناوری، چرخه های بازاریابی، روند های مصرف کننده و شکاف های بازار بیشترین استفاده را می نماید تا شیوه های جدیدی برای جذب مشتریان پیدا نماید.
هنری فورد اظهار کرد: مشتریان می توانند هر رنگی که می خواهند انتخاب کنند، به شرطی که مشکی باشد. جنرال موتورز  با 5 رنگ وارد بازار شد و کل بازار را برد.
جایگاه یابی یک مفهوم انقلابی در برند سازی است که توسط ال ریس  و جک تراوت  در سال 1981 ارائه شد. آنان جایگاه یابی را به صورت چارچوبی تعریف نمودند که شرکت ها براساس آن برندشان را ایجاد می نمایند، برای برنامه هایشان استراتژی می سازند و روابط خود را با مشتریان گسترش می دهند. جایگاه یابی، آمیخته ی قیمت ، محصول ، ترویج و توزیع-چهار بعد تاثیرگذار بر فروش- را در نظر می گیرد.
رایز و تراوت معتقدند که هر شرکتی باید جایگاه خود را در ذهن مشتریان ایجاد نماید و نیازهای مشتریان، نقاط قوت و ضعف شرکت و دورنمای رقابت را مد نظر قرار دهد. این مفهوم هنوز هم در تمامی ارتباطات بازار یابی، برند سازی و تبلیغات، مفهومی اساسی و بنیادی است
اصطـــلاح «جایگــاه‌یابی- Positioning» از سال 1982 وارد ادبیات بازاریابی شد. این کلمه، در ابتدا به معنای مشخص کردن محل قرار گرفتن محصول در فروشگاه‌ها بود، اما اندکی بعد، درک جدیدی از آن ایجاد شد؛ جایگاه‌یابی اقدامی نیست که شما در رابطه با محصول خود به انجام می‌رسانید بلکه تصمیمی است که باید در رابطه با ایجاد ذهنیت در مشتریان بالقوه خود، اتخاذ کنید.
جایگاه یک برند همان تصوری است که از به یاد آوردن برند نام یک برند در ذهن مصرف کنندگان ایجاد می شود.

برای خواندن ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک نمایید.

جایگاه سازی برند                                                                                           


کلمات کلیدی:برند-برندسازی-مشاور برند-مشاوره برند-دکتر شهریار شفیعی

جایگاه سازی در برندسازی به چه معناست؟

پشتیبان هر برند اثربخش، استراتژی جایگاه آن است که برنامه ریزی ، بازاریابی و فروش را به حرکت وا می دارد در بازاری که به طور مستمر در حال تغییر است و مصرف کنندگان با محصولات یا پیام های گوناگون اشباع شده اند، جایگاه یابی تکامل می یابد تا فرصت های مناسب خلق نماید. جایگاه یابی از تغییرات جمعیت شناختی ، فناوری، چرخه های بازاریابی، روند های مصرف کننده و شکاف های بازار بیشترین استفاده را می نماید تا شیوه های جدیدی برای جذب مشتریان پیدا نماید.
هنری فورد اظهار کرد: مشتریان می توانند هر رنگی که می خواهند انتخاب کنند، به شرطی که مشکی باشد. جنرال موتورز  با 5 رنگ وارد بازار شد و کل بازار را برد.
جایگاه یابی یک مفهوم انقلابی در برند سازی است که توسط ال ریس  و جک تراوت  در سال 1981 ارائه شد. آنان جایگاه یابی را به صورت چارچوبی تعریف نمودند که شرکت ها براساس آن برندشان را ایجاد می نمایند، برای برنامه هایشان استراتژی می سازند و روابط خود را با مشتریان گسترش می دهند. جایگاه یابی، آمیخته ی قیمت ، محصول ، ترویج و توزیع-چهار بعد تاثیرگذار بر فروش- را در نظر می گیرد.
رایز و تراوت معتقدند که هر شرکتی باید جایگاه خود را در ذهن مشتریان ایجاد نماید و نیازهای مشتریان، نقاط قوت و ضعف شرکت و دورنمای رقابت را مد نظر قرار دهد. این مفهوم هنوز هم در تمامی ارتباطات بازار یابی، برند سازی و تبلیغات، مفهومی اساسی و بنیادی است
اصطـــلاح «جایگــاه‌یابی- Positioning» از سال 1982 وارد ادبیات بازاریابی شد. این کلمه، در ابتدا به معنای مشخص کردن محل قرار گرفتن محصول در فروشگاه‌ها بود، اما اندکی بعد، درک جدیدی از آن ایجاد شد؛ جایگاه‌یابی اقدامی نیست که شما در رابطه با محصول خود به انجام می‌رسانید بلکه تصمیمی است که باید در رابطه با ایجاد ذهنیت در مشتریان بالقوه خود، اتخاذ کنید.
جایگاه یک برند همان تصوری است که از به یاد آوردن برند نام یک برند در ذهن مصرف کنندگان ایجاد می شود.

برای خواندن ادامه مطلب روی لینک زیر کلیک نمایید.

جایگاه سازی برند                                                                                           


کلمات کلیدی:برند-برندسازی-مشاور برند-مشاوره برند-دکتر شهریار شفیعی